محمودی در گفتوگو با ما از ۱۸ بار تلاشش برای رفتن به جبهه در سنین ۱۱ الی ۱۳ سالگی و ماجراهای شیرین آن دوران سخن گفت. اما همین دو هفته پیش خبر نه چندان موثقی از شهادت این رزمنده دوران دفاع مقدس در سوریه به دستمان رسید. خبری که باعث شد مجدداً سراغی از او بگیریم و نهایتاً مشخص شد در کسوت یک مدافع حرم در سوریه مجروح شده است. پس از بازگشت عبدالمحمود از سوریه و بازیافتن سلامتیاش، مجدداً با او به گفتوگو نشستیم تا با صراحت بیشتری از انگیزههای حضور بهترین فرزندان این مرز و بوم در کیلومترها دورتر از سرزمین مادریشان و جنگ در عراق و سوریه سخن بگوییم. متن زیر ماحصل گفتوگوی ما با این جانباز مدافع حرم است.
آقای محمودی! شما هم در دوران دفاع مقدس و هم در مبارزه با ضد انقلاب در شمالغرب کشور حضور داشتید و مجروح شدید، حالا که در آستانه بازنشستگی هستید چرا باز رخت رزم به تن کردید؟ حضورتان داوطلبانه بود؟
بله، من حدود سه ماهی بود که تلاش میکردم به جمع مدافعان حرم بپیوندم. عاقبت با اصرار زیاد موفق به اعزام شدم، چراکه عنوان میکردند جوانترها باید شرکت کنند و مانع ما میشدند. اما در مورد بخش اول سؤالتان جوابش مشخص است؛ «انجام تکلیف» تکلیفی که همان دوران جنگ و مبارزه با ضد انقلاب احساس میکردم الان هم روی دوش خودم احساس میکنم. منتها هر کسی به حد و اندازه و توان خودش ادای تکلیف میکند. اگر نشود مستقیم در میدان حضور یافت، از راههای دیگر امکانپذیر است. مرحوم ابوترابی پدر مرحوم آقا علی اکبر ترابی معروف میگفتند اگر نمیتوانم در جبهههای دفاع مقدس حضور یابم حداقل میتوانم شبها پای رادیو بنشینم و وقتی عراقیها مصاحبه اسرای ایرانی را پخش میکنند، نامشان را بنویسم و به خانوادههایشان اطلاع بدهم. بنابر این بنده هم احساس کردم هنوز میتوانم در عرصه نبرد مفید باشم و اقدام به رفتن کردم.
ظاهراً این بار هم از همان پای راستتان که در دوران دفاع مقدس مجروح شده بود، آسیب دیدید؟
جالب است که من هر سه بار از پای راستم مجروح شدم. در زمان جنگ ترکش به پای راستم خورد. در مبارزه با ضد انقلاب باز ترکش به پای راستم خورد و منجر به قطع عصب پایم شد. حالا هم باز ترکش به پای راستم خورده است. البته این بار یک گلوله نیز به پهلوی راستم خورده که چیز مهمی نیست و انشاءالله به زودی خوب میشود.
اخیراً در یکی از گروههای مجازی بحثی در خصوص انگیزههای حضور مدافعان حرم در سوریه و عراق پیش آمده بود، چند نفری حرفهای ناامیدکنندهای میزدند، یکی از آنها میگفت این جوانها برای دفاع از اعراب میروند و همین طور پول زیادی میگیرند، پاسخ شما چیست؟
در زمان جنگ تحمیلی نیز چنین حرفهایی زده میشد. ضربالمثلی آن دوران گفته میشد که شایعه را دشمن میسازد، منافق پخش میکند و سادهلوح باور میکند. اینکه مدافعان حرم به خاطر مادیات میروند از همین دست شایعات است. پاسخش هم روشن است. آدم پول را برای زندگی میخواهد وگرنه در هر لحظه میدان رزم که جان آدم در خطر است. پس پول در چنین شرایطی به چه درد میخورد؟ از قول بنده به عنوان یک مدافع حرم بگویید که نه پول آنچنانی در کار است و نه آنهایی که این راه را انتخاب میکنند، به فکر مادیات هستند. شما توجه کنید که بعد از اتمام جنگ چه سر و صداهایی در خصوص سهمیه دانشگاهها یا رسیدگی به امور جانبازان و خانواده شهدا راه افتاد. چه حرفهایی زده شد و چقدر غلو شد. یک عده دائماً قصد دلسرد کردن مردم را دارند. انگیزه ما از حضور در سوریه در درجه اول دفاع از حرم اهل بیت(ع) است. مگر سلفیها مزار حجربن عدی را تخریب نکردند و تهدید به تخریب حرم حضرت زینب(س)نکرده بودند؟ الان هم اگر پا پس بکشیم هدفشان تعرض به مقدسات و دامن زدن به اختلافات مذهبی است. در ضمن همه میدانند که این یک جنگ نیابتی از سوی استکبار جهانی و صهیونیستهاست که جبهه مقاومت اسلامی را هدف گرفته است و اگر در سوریه و عراق موفق شوند، به حتم نوبت به ایران میرسد. پس ما که میتوانیم از کشورمان کیلومترها دورتر دفاع کنیم، چرا باید منتظر بمانیم تا دشمن به دروازههایمان برسد.
قبل از اینکه بحث را ادامه دهیم، زخم زبانها و شایعاتی که پخش میشود، خود شما را به عنوان یک مدافع حرم دلسرد نمیکند؟
خیر، چرا باید دلسرد کند اگر قرار بود دلسرد شویم که در جنگ تحمیلی هم باید رویمان اثر میگذاشت. عرض کردم که ما باید به تکلیفمان عمل کنیم. این طور حرفها مختص این زمان نیست. در دوران رسول گرامی اسلام هم به ایشان طعنه و زخم زبان زده میشد. به امام علی و سایر ائمه اطهار(ع) هم طعنه زده میشد. یک عده کارشان طعنه زدن است. منتها اگر جوانان ما به این شایعات گوش میکردند و دلسرد میشدند که باید تا الان فاتحه کشور اسلامی را میخواندیم. صحبتی هم در مورد آن عدهای دارم که بحث را شیعه و سنی میکنند و میگویند چرا در سوریه میجنگید؟ خب اینها که به قول حضرت آقا طرز فکرشان از شیعیان لندننشین صادر میشود، مگر دم از اهل بیت نمیزنند، مگر نمیگویند به خاطر امام حسین (ع) قمه میزنیم، پس چرا در خصوص تعرض به حرم اهل بیت ساکت ماندند و قمههایشان را غلاف کردهاند. ما حضورمان در این مسیر را نه در قالب بحث شیعه و سنی میدانیم نه عرب و عجمی، برای دفاع از اسلام و مقاومت اسلامی و همین طور کشورمان حضور یافتهایم که در واقع ایران اسلامی پایگاه اصلی اسلام ناب محمدی است.
از دید تروریستهای سلفی اما این یک جنگ کاملاً فرقهای و مذهبی است. مورد مصداقی از مشاهداتتان در سوریه در این خصوص دارید؟
من یک بار به جسد یکی از همین سلفیها برخوردم که گوشی موبایلش همراهش بود. تقریباً ۷۰ الی ۸۰ کلیپ همراهش داشت که همگی در خصوص سخنرانی علمای وهابی و مطالبی در مورد فضیلت جهاد و پاداش مجاهدان و کلیپهای حماسی و… بود. آن تروریست سلفی حدوداً ۲۰ سال داشت. اما فکر و ذکر این جوان پر شده بود از فضیلت جهاد با شیعیان و مسلمانان. همان جا فهمیدم که علمای سلفی تا چه میزان روی فکر و ذهن این جوانها کار میکنند و آنقدر آنها را تهییج میکنند که در تصورشان غیر از خودشان باقی مذاهب اسلامی کافر هستند. در مقاطعی از نبرد گاهی پیش میآمد که یک طرف خیابان ما بودیم و تروریستها در طرف دیگر. آنها که همزبان بودند با هم بحث میکردند. سلفیها میگفتند که ما مسلمان نیستیم و وقتی ما از قرآن و باورهای اسلامی میگفتیم، نمیپذیرفتند و عنوان میکردند که ما جزو کفار هستیم. من در مناطق و جبهههای متعدد سوریه که حضور یافتم و با برخی از اسرایشان هم برخورد کردم، به این نتیجه رسیدم که مبلغین سلفی کاری به حزب و دسته این تروریستها ندارند. جیش الحر باشد یا احرار الشام یا داعش و… مرتب در بین اینها میچرخند و برای دامن زدن به منازعات فرقهای در تلاش هستند.
نتیجه این آتش افروزی مذهبی سلفیها هم که کمک به صهیونیستهاست.
دقیقاً همین طور است. آنجا من مرتب به این فکر میکردم این همه جوان فریب خورده مبلغان سلفی اگر انگیزه و انرژیشان را متمرکز به اسرائیل میکردند تا الان باید صهیونیستها را از آن طرف فلسطین اشغالی به آب میانداختیم اما در حالی که اسرائیل درست در چند قدمی ما در سوریه بود، دو دسته رو در روی هم ایستاده بودند که هرگاه با هم نبرد میکردند، صدای الله اکبر از دو طرف شنیده میشد. اما چاره چیست که سلفیها مرتب دارند روی فکر جوانان مسلمان کار میکنند و آنقدر تبلیغ کردهاند که تروریستها اصلاً ما را مسلمان نمیدانند و متأسفانه انرژیشان در جهت ضربه زدن به جهان اسلام به کار میرود.
میخواهیم کمی بیپرده حرف بزنیم، آنجا به فردی مثل من نیاز است که بخواهم به عنوان یک نیروی رزمی حضور داشته باشم؟
این سؤال خیلی از جوانان است. منتها از دید شخص بنده ما از حیث نیروی انسانی آنطور که باید نیاز اورژانسی نداریم. اگر فردی تخصص خاصی داشته باشد میتواند در زمینه مستشاری مفید باشد. مثلاً تخصص در زمینه ادوات زرهی یا کار با ماشینهای سنگین مثل لودر و بولدوزر یا در زمینه بهداری و… بحمدالله از حیث نیروی انسانی ما نسبت به آنها برتری داریم اما از حیث تسلیحات و امکانات آنها بهترین و پیشرفتهترین امکانات را دارند.
یعنی گروههای تروریست از ارتش سوریه امکانات بهتری دارند؟
بله، آنها مرتب به جدیدترین تسلیحات مسلح میشوند. نمونه وسایل نقلیهشان مثل تویوتاهایی که در اختیار دارند، من در ایران هم ندیدهام. یا ادوات مخابراتی، موشکهای ضد زره لیزی کورنت (بسیار گران هستند) و… از این حیث آنها مرتب از سوی کشورهایی چون عربستان، ترکیه و… حمایت میشوند.
سرنوشت جنگ در سوریه را چطور میبینید، به نظر شما برتری از آن کیست؟
مثل روز روشن است که برتری از آن جبهه مقاومت اسلامی است، چراکه دشمن هرچه داشته در این چند سال جلو آورده و دیگر چیزی در چنته ندارد که رو کند. بنابراین وقتی میبینیم غربیها پای میز مذاکرات امتیازهایی میدهند و حاضر شدهاند که از طریق مذاکره قضیه سوریه حل شود، نشان از ناامیدیشان از گروههای تروریست میدهد. در میدان عمل هم شاهد هستیم که چطور جبهه مقاومت هر روز در حال پیشرفت است.
نظر مردم سوریه در مورد رزمندگان مدافع حرم چیست؟
عموم مردم سوریه دوستدار مدافعان حرم هستند و غالباً استقبال خوبی از رزمندگان دارند. مثلاً وقتی ما در حرم حضرت زینب (س) حضور مییافتیم، به محض اینکه مردم متوجه میشدند مدافع حرم هستیم، با ما خوش و بش کرده و با روی باز از ما استقبال میکردند. یک بار هم در شهر الحاضر استان حلب شرایطی پیش آمد که ناچار شدیم مهمان یک خانواده سوری شویم. صاحبخانه میگفت اگر قرار بر اسکان ایرانیها باشد من حاضرم تا هرزمانی که لازم باشد خانهام را در اختیارتان قرار دهم و از شما پذیرایی کنم. مردم سوریه دلشان با مقاومت اسلامی است و از تروریستها بیزارند.